سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یامعین الضعفاء
 
لوگوی همسنگران
طراح قالب
معببر سایبری فندرسک

ارتباط عجیب عارفى در وادى السلام

آیت الله قاضی

 

علما وارسته و متقی همیشه و در هر زمانی می تواند الگوی رفتاری و کرداری و استادی برای سیر و سلوک ما باشد از جمله آن اساتید مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی طباطبائی است که نه تنها روح و جان خود را پرورش داد بلکه اساتید بزرگی چون حضرت امام ره و حضرت آیت الله بهجت ره را نیز به فیض وصال یار نایل گردانید در این مقاله سعی خواهد شد گوشه های از اخلاق معنوی ایشان بیان گردد.

ارتباط عارفى وارسته، در وادى السلام

مرحوم آیت اللّه حاج شیخ محمد تقى آملى، فقیه و عارف برجسته از شاگردان سلسله اول مرحوم آیه الحق حاج میرزا آقا قاضى (استاد علامه طباطبائى صاحب تفسیر المیزان) بود، مرحوم آیت اللّه آملى (رحمة الله علیه) نقل کرد:

من در نجف اشرف، مدتها مى‏دیدم که مرحوم میرزا على آقا قاضى، دو سه ساعت در قبرستان وادى السلام مى‏نشیند، با خود مى‏گفتم : انسان باید زیارت کند و برگردد و با قرائت فاتحه‏اى، روح مردگان را شاد کند، کارهاى لازم‏تر هم هست که باید به آن پرداخت.

این اشکال در دل من بود، اما به احدى ابراز نکردم، حتى به صمیمى‏ترین رفیق خود از شاگردان استاد قاضى طباطبائى نگفتم.

مدتها گذشت، من هر روز براى استفاده از محضر استاد به خدمتش مى‏رفتم: تا این که تصمیم گرفتم از نجف اشرف به ایران باز گردم، ولى در مصلحت بودن این سفر، تردید داشتم، این نیت هم در ذهن من بود و کسى از آن اطلاع نداشت، شبى مى‏خواستم بخوابم، در آن اطاق چند کتاب علمى و و دینى در زمین بود و طبعا هنگام خواب، پاى من به سوى آنها کشیده مى‏شد، با خود مى‏گفتم برخیزم و جاى خواب خود را تغییر دهم یا نه لازم نیست؟

زیرا کتابها درست در مقابل پاى من نیست بلکه بالاتر قرار گرفته و این بى احترامى به کتابها نیست، در این گفتگو و تردید، سرانجام بنا به این گذاشتم که هتک احترام نیست و خوابیدم.

صبح همان شب به محضر استاد قاضى (رحمة الله علیه) رفتم و سلام کردم، پس از آن که جواب سلام مرا داد فرمود صلاح نیست شما به ایران بروید، و پا دراز کردن به سوى کتابها هم، بى احترامى است.

بى اختیار شگفت زده و هولناک شده و گفتم : آقا شما از کجا فهمیدید؟ از کجا فهمیدید؟

در پاسخ فرمود: از وادى السلام فهمیدم .(1 

اخلاق آسمانی در خانه

باری! آقای قاضی عرفانی همه جانبه دارد، پس هم در منزل اخلاقش آسمانی است، هم با شاگردانش اخلاقی پدرانه دارد، هم در میان مردم متواضع و فروتن است و هم با مخالفانش اهل عفو و گذشت است.

در خانه، پدری مهربان و دلسوز است. نام فرزندان را با تجلیل و احترام و با مهربانی، با لفظ آقا و خانم صدا می کند. و فرزندان در کنار چنین پدری رشد می کنند و می بالند. داخل اتاق که می شوند پدر به احترامشان بلند می شود تا هم آن ها ادب را یاد بگیرند و هم دیگران برای فرزنداش عزت و احترام قائل شوند.

در این خانه خبری از تحکم، جدیت و امر و نهی های خشک نیست. بچه ها رفتار دینی را از پدر می آموزند و لازم نیست در هیچ کاری آن ها را مجبور کنی. نماز پدر، بچه ها را به نماز می کشاند و احوالات شبانه اش برای شب بیداری، مشتاقشان می کند.

اما پدر که دوست ندارد فرزندان از کودکی به تکلف و مشقت بیفتند به آن ها می گوید لازم نیست از الان خودتان را به زحمت بیندازید، و بچه ها که بارها زمزمه های عاشقانه وی و زلال جوشیده از چشمانش را در نیمه شب ها وقتی اللهم أرنی الطلعة الرشیدة می خوانده و لا هو الا هو می گفته، دیده و شنیده اند، در حالات وی حیران می مانند.

و این چنین فرزندان در کنار او از او می آموزند و احتیاج به مدرس و مربی ندارند. آن ها کامل ترین مربی بالای سرشان است که در همه چیز نمونه است. بارها پدر را دیده اند که وقتی به نماز می ایستد، چگونه برای نماز مستحب لباس کامل و حتی جوراب می پوشد.

پسران ایشان هیچ اجباری برای طلبگی ندارند، به آن ها می گوید: طلبگی همین است، می خواهید بشوید و نمی خواهید، بروید کار کنید. و دختران هم با آن که امکان تحصیل در نجف نیست باسواد می شوند.

نشانه تواضع

از جمله نشانه های تواضع و فروتنی مرحوم قاضی قضیه اقتدای ایشان به شاگرد خود یعنی آیت الله بهجت(حفظه الله) می باشد که آقازاده مرحوم آیت الله آقا ضیاء الدین آملی این جریان را این گونه نقل کردند:

« روزی من و پدرم به محضر آیت الله العظمی بهجت رسیدیم و جمعی در آنجا حاضر بودند، پدرم در آنجا گفتند که قضیه ای را نقل می کنم و می خواهم که از زبان خودم بشنوید و بعد از آن نگوئید که از خودش نشنیدیم، و آن اینکه:« من با چشم خودم دیدم که در مسجد سهله یا کوفه( تردید از ناقل است) مرحوم قاضی به ایشان اقتدا نموده بودند. »

و با توجه به اینکه تولد معظم له سال 1334 هجری قمری است و سال 1348 هـ ق به کربلای معلی مشرف و در سال 1352 هـ ق به نجف اشرف مشرف شدند و سال رجعت ایشان به ایران سال 1364 هـ ق بوده است، پس سن ایشان در آن هنگام حدود سی سال بوده است . (2)

و لذا وقتی انسان نسبت به بنده خداوند تواضع داشت و خود را بیش از بنده خدا بودن ندید ، در نتیجه خداوند او را در چشم دیگران آنقدر بزرگ می کند که به عقل هیچ بشری خطور نکند و این مقامی است که با هیچ تلاشی بدست آمدنی نیست الا فیض خداوند متعال

 

 

پی نوشت :

1-     معادشناسى، ج 2، ص 296، 297

 2-  کتاب اسوه عارفان



[ سه شنبه 90/12/16 ] [ 3:12 عصر ] [ فولادپور ]

درباره وبلاگ
برچسب‌ها
امکانات وب